عمر نا مه ی منو زهرا جونمممممممممممممم
به نام حق
رابطه ی دوستی منو زهرا از 1 سالگی شروع شد . مامان من و زهرا با هم دختر عمو هستند و خانه ی مادربزرگ هایمان کنار هم است و بین این دو خانه یک در وجود دارد و این در در امید و دوستی من و زهرا است.
من و زهرا عاشق هم هستیم و نمی تونیم هم دیگررا فراموش کنیم. هر وقت زهرا از تهران برای تفریح و تعطیلات به اصفهان می ایند منو زهرا حتی 1 ثانیه از هم جدا نمی شویم و تا اخرین روز کنار هم هستیم. ما خانه ی عمه و خاله و خلاصه همه ی فامیل وقتی پدرو مادر او ویا من میروند همراه یک از اون ها به این مکان ها می رویم و کلی بهمون خوش می گذرد . شب ها درکنار هم میخوابیم و تا صبح کلی در د و دل میکنیم . اما امسال زیاد خوش نگذشت و زهرا اینا خیلی زود رفتند و ما فقط یکی دو روز کنار هم بودیم و وقتی میخواستند برن نتونستیم هم را ببینیم و از هم خدا حافظی کنیم وبه این خاطر تلفنی خدا حافظی کردیم وکلی پای تلفن گریه کردیم .
شاید به نظر بعضی ها این دوستی افراطی هست اما نه این دوستی یه عمریست که این طور است و من تا عبد عاشق زهرا ی عزیزم میمانم .